فرشته های آسمانی

بعداز یکسال

سلام هرچند که تصمیم گرفتم که خاطرات رو دیگه توی دفترچه خاطراتم بنویسم یا  توی کامپیوتر خودم فقط برام خودم وبچه ها باشه ولی بدلیل دوستای گلم که خیلی توی این مدت پیغام دادن وخصوصی با هم حرف زدیم خودم هم دیدم مشکل از شما عزیزان فاصله بگیرم تصمیم گرفتم گاهی بعضی از خاطراتو رو اینجا بنویسم بازم میگم دوستای گلم خیلی دوستتون دارم وخوشحالم که باشما آشنا شدم   توی این یکسال اتفاقات زیادی ازتلخ وشیرین های روزگار پیش اومد ، بچه ها بزرگ وبزرگتر شدن وروزها پشت سرهم  وتند وتند گذشت تا به خاطره ها  بپیونده خیلی دوست دارم که روزهای کودکی ونوجوانی بچه ها انقدر خوش بگذره که مثل یک خاطره شیرین همیشه به یادشون باشه اما گاهی ...
27 تير 1395

ممنونم از شما فرشته ها

اینم هدیه ی فرشته ها بمن در روز مادر   این هدیه ی مائده عزیزم هست یک مجسمه ی خیلی خوشکل واینم هدیه ی مارال خانم به من که یک پنکیک ویک لوازم آرایشی شامل : آینه وسایه ورژ گونه ورژ لب ومجددا پنکیک (_  هردوشون این هدیه ها رو با پول  خودشون خریده بودند) واین گردنبند هم چند روز پیش با گل انار درست کرده ممنون فرشته ها دراخر عکس مارال که مشغول نماز خواند ن هست    خدایا از تو سپاسگزارم که دوتا فرشته ی خوشکل دارم   ازتو سپاسگزارم که  این نعمات رو به من دادی کمک کن که بتوانم با کمک واراده ی تو بهترین ها را برایشان فرام کنم هیچگاه رهایشان نکن خدایا  امیدوا...
20 ارديبهشت 1394

خدا کنه که هیچ بچه ایی مریض نشه

سلام بعد از مدتها اومدم این چند مدت همش گرفتار مریض داری بودم اول که  فرشته ی  اولم مائده جون مریض شداما خدا شکر زود خوب شد واما بعدش فرشته کوچولوی  مامان مارال جونم مریض شد وانهم به طرز وحشتناک طوریکه گاهی 10 دقیقه مداوم وپشت سرهم سرفه میکرد که من میگفتم الان نفسش بند میاد حالا تب و هزیان گفتن هم دیگه بماند بالای سرش انواع دارو ردیف بود منکه که خیلی موافق دارو نیستم ولی دیگه از دارو  وتجویز طب سنتی گرفته تا دارو ی طب نوین از معجون عسل وشلغم گرفته تا به دانه و عناب و شربت دیفن هیدرامین و استامینوفن و بادام خیس شده و هیدروکسی زین و کتوتیفن و ......... ولی سرفه قطع نمیشد دیگه میزد زیر گریه  ...
9 بهمن 1393