فرشته های آسمانی

خاطرات تاسوعا و عاشورا

1392/8/26 19:18
نویسنده : مادر
259 بازدید
اشتراک گذاری

 

السلام علیک یا ابی عبدالله (ع)

روز تاسوعا که دارالرحمه (قبرستان  قدیم )رفتیم  و امامزاده شاهداعی الله  وچقدر برای مارال

قبرستان قدیم جالب بودو مارال حسابی منو سوال پیچ کرد چون اونجا با دارالرحمه جدید خیلی تفاوت

داشت و مارال هم هنوزاونجا رو ندیده بودوقبلا که رفتیم خیلی بچه بود  بنابراین براش خیلی جالب بود

بارون هم حسابی گرفتوجالب اینکه همش مواظب بود از روی قبرها رد نشه واگه پای من هم

میرفت روی اونها زود بهم تذکر میداد که گناه داره ( در صورتیکه اصلا من بهش نگفته بودم نباید روی

اونها راه بره این تفکر خودش بود که نباید روی اونها راه رفت ) همون ساعت هم بارون گرفت و حسابی

خیس شدیم بعدش که روی قبرهایی که به شکل مجسمه شیر بود نشست وعکس گرفت واز من درباره

اونهاسوال کرد که چرا قبرشون به شکل شیر هست ولی من خودم هم هنوز نمیدونستم گفتم شاید

اون فرد پهلوان بوده نمیدونم  سنگهایی رو که کوچیک بودند میگفت اینها بچه بودند و سوالاتی از این قبیل

که من خیلی دوست نداشتم جواب بدم چون خیلی ناراحت کننده بود  بگذریم بعدش رفتیم امامزاده

شاهداعی الله و خاله و مامانجو ن اینا رو دیدم بعدش هم با هم رفتیم خونه و  عصر عاشورا هم رفیتم 

سید علاء الدین حسین (ع) ( آستانه)  شام غریبان که شما بچه ها شمع روشن کردید و زیارت کردیم

 جای همه دوستان خالی بود مارال وصباهم میخواستند تندتند شمع روشن کنند که با توجه به اینکه

بارون میومد سخت بود .راستی اونشب هم اسماء توی صحن آستانه گم شد ولی خداروشکر که پیدا

شد ودوباره خاطره مشهد برامون تداعی شد

 

حرم شاهداعی الله

 

شام غریبان در آستانه

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان فهيمه
28 آبان 92 17:37
سلام عزيزم،خوب هستيد،فرشته خانوما خوبن انشالله،مائده جون خيلى موقر و دوست داشتنيه ماشاللهمارال جونم خيلى شيطون و بلا به نظر مياد،خدا حفظشون كنه
مامان آنیل
11 آذر 92 9:32
سلام عزیزموای چقد عقب بودم از خاطرات شیرینتون وای خاله این چه سوالاییه همیشه پیش خودم فکر میکنم انیل هم بزرگ بشه حتما از این سوالات راجع به مرگ و ... بپرسه اصلا دوس ندارم!!!
مادر
پاسخ
امیدوارم آنیل جون همیشه سالم باشه همین طور شما و120 سال نه بیشتر زنده باشید