فرشته های آسمانی

میلاد امام رضا (ع) مبارک

1392/6/27 14:27
نویسنده : مادر
318 بازدید
اشتراک گذاری

میلاد  امام رضا (ع)  روبه همه  خصوصا دوستان گلم تبریک میگم 

یعنی میشه دوباره به این زودی بریم مشهد چون

راستش چند ماه پیش که رفتیم خودتون بهتر میدونید که به دلم نچسبید هم بااون اتفاقاتی که افتاد هم

بدلیل شلوغی بیش از حد مشهد ایشالله  امام رضا (ع) همه ی دوستان رو بطلبد ماهم بطلبد نایت اسکین

اینم چند تا اس ام اس بمناسبت میلاد امام رضا (ع)

گفتند این قبیله گره باز میکند
هربار آمدیم گرفتار تر شدیم
کاری نمی کنیم ولی مزد می دهی
هر بار آمدیم بدهکار تر شدیم

 

اومـــدم.. تـــا بـبـیـنـم لـحـظـه عـاشـق شـدنـو
بـه دلـم افـتـاده بـود صـدا زدیـن آقـا مـنـو
دل تـنـهـامـو آوردم بـا یـه دنـیـا دلـخـوشـی
کـمـتـر از آهـو کـه نـیـسـتـم ..... مــــیــــشــه ضـــــــــامــــــنــــــم بــشــی

 این اس ام اس بالایی رو که دیدم یاد این خاطره افتادم

  • وقتی مارال بدنیا اومد زردی داشت و زیر مهتابی که گذاشته بودیمش شب تا صبح بدون اینکه پلک بزنم بالای سر مارال نشستم و گریه کردم ودعا خوندم بعدهم گفتم یا امام رضا شما که ضامن آهو شدید ضامن آهوی منهم بشین (مارال بمعنی نیکو، آهو ، غزال )
  •  چون قرار بود اگه زردیش خوب نشه توی بیمارستان بستری میشد گفتم میام به پابوست  با همین آهوی خودم خدارو شکر مارال خوب شد و کارش به بیمارستان نکشید چند  ماه گذشت من همش تو فکر این بودم که  برم مشهد اما جور نمیشد تااینکه وقتی مارال ١٠ ماهه شد یکشب خواب امام رضا (ع) رو دیدم  داز خواب که بیدار شدم نصف شب زار زار

153.gif

 

  • گربه کردم گفتم یا امام رضا (ع ) اگه من بدم حداقل این آهو ی منو بطلب که نذرش کردم بیارمش ( چون چند بار قصد سفرکرده بودیم هربار یکه مشکلی پیش  میامد ونمیشد ) صبح که ازخواب بلند شدم از سرکار بهم زنگ زدند که دوست داری بری امام رضا  میتونی گفتم شوخی میکنید 

رئیس گفت نه چند وقت پیش قرعه کشی برای مشهد بود اسم توهم خودم نوشتم اسمت برای مشهد دراومده ولی فقط خودت تنها میتونی بری اشک توی چشم حلقه زد گفتم بدون بچه هام  امام رضا بخاطر مارال  منو  طلبیده حالا من اونو نبرم   گفتند این شماره  رو بگیر زنگ بزن به مسئول رفاهی  زنگ زدم قرار شد با آژانس هواپیمایی هماهنگی کنم

خلاصه که قرار شد فقط ١٠٠٠٠ برای بیمه بپردازم ومارال هم ببرم از اون طرف دیدم مائده هم تا حالا مشهد نرفته جناب بابا گفت مائده رو  نگه میدارم خودت با مارال برو دیدم بی انصافی هست

آخه مائده ی عزیزم که حالا دیگه ٦ساله بود تا حالا مشهد نرفته بود دوباره فردا زنگ زدم گفتند بشرط اینکه هزینه اونو کامل خودت بپرداز ی میتونی بیاریش گفتم چه خوب خلاصه که توی زمستان با تور هوایی عازم مشهد شدیم وخلاصه که همسفران خیلی هوای منو داشتند که دوتا بچه همرام بود خیلی خیلی خوش گذشت

تایادم نرفته بگم که اون سفر  هزینه من رایگان بود فقط برای مائده هزینه پرداخت کردم چون  کسی که  این سفرو تدارک دیده بود  نذر کرده بود که افراد رو رایگان ببره

 واقعا که امام رضا (ع) برامون سنگ تمام کذاشت  مائده میگه هرچی مسافرت رفتیم یک طرف مشهد اون سال هم  یکطرف  من همیشه که یاد اون سفر میفتم گریه ام میگیره مثل همین حالا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان آنیل
28 شهریور 92 17:40
چه خوب طلبیده امام رضا من عاشقشم اما تا حالا نشده برم
میلادتون مبارک


ایشالله که هرچه زودتر بطلبه وشما هم زیارت بروید
مامان پریسا
31 شهریور 92 6:32
زیارت قبول.
وقتی اقا بطلبه طوری دعوت میکنه که به یادموندی باشه


سلام
ایشالله که همه اونایی که دوست دارن به این زودی بطلبد ماهم همین طور