فرشته های آسمانی

خاطره این روزها

1390/9/3 18:30
نویسنده : مادر
285 بازدید
اشتراک گذاری

خوشکلهای من مدتی مامان براتون خاطره ننوشت چون کارهام زیاد بود و همین که فرشته های کوچولوی  من دوتاشون مریض بودند خدرا شکر که بالاخره خوب شدید

خوب از کدوم خاطر تو ن بگم   بز ار  ببینم خوب  اول ا ز مارال  دیشب امدم خونه در یخچال رو که باز کردم دیدم یک ظرف تو یخچال هست که نفهمیدم چی هست گفتم شاید مامان جون گذاشتند چند ساعت بعد تو امدی و گفتی مامان برات سوپ درست کردم و رفتی ظرف رو اوردی گفتی با زرد چوبه فلفل و اب و نمک یک سوپ درست کردم که وقتی میایی خونه بخوری ولی مامان خودم یک کمی خوردم حالم بدشد خیلی بدمزه بود اگه خواستی بریز ش تو اشغالها  وای که چقدر خندیدم عزیز دلم باز ممنون که به فکر من بودی دوستت دارم کوچولوی بامزه خودم دیشب هم دوتا نقاشی  رو کاغذکشیدی یک بچه خرس ویک  خرگوش بعدش هم که یاد گرفتی با کامپیوتر نقاشی بکشی  که بابات کلی ذوقت کرد خوب خرس کوچولوی من در کل استعدادت خوبه بازم میگم دوستت دارم بامزه خودم

خوب نوبتی هم باشه نوبت مائده هست  درسهاتو خوب میخونی ازت راضیم این روزا همش تو فکر روز تولدت هستی و داری روز شماری میکنی اخه 8 آذر تولدت هست ولی چون مصادف با ماه محرمه میخوام اول اذر برات جشن بگیرم و قراره که دوستای مدرسه ات رو دعوت کنی هرروز صحبت تولدت و کارهایی که میخوای انجام بدی میکنیشکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز  جدول ضرب رو تا جدول 3 یاشکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز  دت دادند وتو عزیز دلم خوب بلد شدی توهم مثل مارال هوشو استعدادت خوبه ولی خیلی به خودت زحمت خواندن نمیدی اگه بیشتر تلاش میکردی نمره اول کلاس میشدی راستی فرشته مامان نمازهات بدون اینکه من بگم سروقت میخونی خیلی دوست دارم  زیبای خودم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)