گربه بده یا خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟

2 شب قبل که داشتم از مائده علوم سئوال میکردمارال  رفت سر کمدم و جعبه آرایشم رو برداشت و یکدفعه چشمش به تیغ ابرو افتاد و اونو برداشت گفتم دست نزن خطرناکه بازش نکن که تا امدم بگیرم اونو بازکرد و دستش رو کشید روی اون و دستش برید و زد زیز گریه بعد از چند دقیقه که اروم شد خوابید  روز بعد ( یعنی دیروز) و قتی میخواستم برم سرکار دیدم از تو حیاط صدای جیغ مارال بلند شد گفتم حتما زنبور اونو گزیده که اینجور جیغ میکشه دویدم تو حیاط دیدم دستاشو گرفته بود و جیغ میزد گفتم چی شده که گفت گربه منو چنگ زده یه کوچولو دستشم زخم شده بود ولی بیشتر ترسیده بود اومد تو بغلم و گفت دیگه گربه هارو دوست ندارم گفتم منکه بتو گفتم نباید به اونها نزدیک بشی  آخه یه گربه که نمیدونم از کجا پیداش شده اومده تو حیاط و زائیده 3تا بچه گربه خوشکل و شیطون ومارال همش میگفت میخوام اونهاروبگیرم و خیلی ذوق میکردگفتم اصلا گربه کثیفه درثانی مامانشون تورو چنگ میزنه چون فکر میکنه میخوای به اونها اسیب برسونی اما مارال زیر بار نمیرفت واخر هم دیروز دم یکی از اونهارو میخواست دست بکشه که مامانشون مارال رو چنگ زد ومارال همش میگفت دیگه گربه ها رو دوست ندارم گفتم خوبه دیگه سراغ اونها نمیره

 ولی وقتی شب از سرکار اومدم دیدم بچه گربه هاهرسه دارند شیر مامانشون میخورن و مارال هم  داشت ذوقشون میکرد ولی دیگه نزدیک اونها نشد خیلی بامزه بودند هرچند من خوشم نمیاد حیون توی خونه باشند  و از اونها بدم میاد مخصوصا گربه ها ولی واقعا این بچه گربه ها بامزه هستند     

ا مامان جون میگند چندروز دیگه  که بزرگتر شدند مامانشون اونهارو میبره .ولی مارال دوست نداره اونها برند منکه نفهمیدم گربه ها ازنظراو خوبند یا بدن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟