جلگه
مائده ی عزیزم روز پنج شنبه برای اولین بار رفتی خونه دوستت شقایق که جلگه درست کنی اخه خانم معلمت گفته بودند باید یک جلگه و کوه و.. درست کنید برای شنبه ببرید خوب چون مامان شقایق هم معلم کلاس چهارم هست رفتی خونه شون تا مامان شقایق هم بهتون کمک کنه از وقتی رفتی چندین بار با موبایلت زنگ زدم اخه هیچ وقت خونه دوستات نمیری ومن و خیلی دل نگرونت بودم از بس بهت زنگ زدم عصبانی شدی وگفتی مامان من خودم هروقت کارمون تمام شد به شما زنگ میزنم 3 ساعت بعد زنگ زدی و گفتی بیا ین دنبالم مثل اینکه خیلی بهت خوش گذشته بود چون گفتی 2ساعت بازی میکردیم و اساعت اخر جلگه را درست کردیم ضمنا مامان شقایق هم کمکتون نکرده بود تاخودتون سعی کنید درست کنید و خودت میگفتی خیلی زیبا شده و عکس اونو به همه ما ( خاله وبابا جون ومامان جون وبابا ومن.) نشون دادی جلگه رو نیاورده بودی و گفتی فردا شقایق میاره و صبح من امدم کنار سرویس و شقایق اون نشونم داد همان طورکه خودت گفته بودی خیلی زیبا بودو شب که اومدم خونه گفتی کارشما ازهمه کلاس بهتر بوده و به اداره فرستادن منم خوشحال شدم چون تو عزیز دلم خیلی ذوق کردیمثل همیشه این عکس های زیبا رواز وبلاگ مریم جون(زیباترین شکلکها ) کپی کردم