بهترین هدیه
مارال عزیزم چند روز پیش وقتی آمدم خانه دیدم تو عزیز دلم گفتی مامان بیا اتاق من وقتی امدم دیدم از داخل کمد ت یک پارچه گلدار اوردی وگفتی مامان اینوبرای روز مادر ازمامان جون گرفتم که بدم به شما یک کاغذ کادوهم گرفتم که پارچه رو کادو بگیرم اصلا باورم نمیشد تو عزیز دلم به این چیزها فکر کنی جون تو هنوز خیلی کوچولو هستی تازه چند ماهه که 3 سالت تمام شده تورو گرفتم توی بغلم وبوسه بارونت کردم و گفتم همین که به یادم بود ی بهترین هدیه هست عزیز قشنگم تو خیلی مهربون هستی مثل فرشته ها هستی هرشب سر سفره شام برای بابا لقمه میگری حتی چند شب پیش که بابا دعوات کرد اول ناراحت شدی ولی سر سفره دوباره برای بابا لقمه گرفتی وگفتی با با معذرت میخواهم مارال جان از خدا میخواهم همیشه سالم وشاد باشی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی