فرشته های آسمانی

یکی کمکم کنه

1390/4/1 9:12
نویسنده : مادر
300 بازدید
اشتراک گذاری

از اول هفته متوجه شدم که مائده یا با مارال آروم مشغول صحبت کردنه یا با مامان جون بالاخره هم

طاقت نیاورد وگفت مامان من میخواه برای پنجشنبه که تولدتان هست  تولد بگیرم میخواستم بهتون نگم

ولی دیدم نمشه آخه شما هم باید کمکم کنید هرچه گفتم من که بچه نیستم و.هزار دلیل آوردم او هم قانع نشد که نشد البته که کلی ذوق کردمniniweblog.comکه دیدم با وجود لجبازی های که میکنه باز هم

خوبه که بفکرم هست گفتم خوب حالا باید چکار کنم مائده گفت خوب من  برای تولد خاله اینا ، دائی و مامان جوناینا را دعوت کردم باید شام درست کنید گریه کیک هم بگیرید چون  من نمیدونم کیک چه اندازه بگیرم با خودم گفتم   حالا من چکار کنم  چون چند روز دیگه امتحاناتم شروع میشه سرکار هم که هستم

ولی به مائده   گفتم خیلی ممنون عزیزم  حالا هر روز با مارال پولهای قلکشان را میشمارند تا وسائل

 تزیینی و برف شادی بخرند و من فکر میکنم که تولد این ورجکهاست تا تولد من .یکی بیاد به من کمک

کنه  خوب برم که خیلی کار دارم  یکی بگه چی درست کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)