فرشته های آسمانی

بازم مدرسه ها شروع شد

سلام به شما گلهای قشنگم سلام به فرشته های خودم خیلی وقته براتون چیزی ننوشتم امیدوارم مامانو ببخشید مائده ی عزیزم میوه ی بهشتی مامان این روزا درگیرمدرسه هستی  باوجود اینکه بازیگوشی ولی وضع درسیت خیلی خوبه دوست دارم ازاین بهتر هم بشی اما تو خیلی بازیگوشی میکنی  و اما مارال خوشکلم تو هم از اول مهرماه به مهد کودک  رفتی خیلی گریه میکردی ولی خدا  راشکر بهتر شدی و از مربیت هم خوشت امده ولی با این وجود میگی یاد روزهایی که مهد نمیرفتم و همش تو خونه پیش مامان جون بودم بخیر و من ومانده میخندیدم دلم برات میسوزه اما میخواستم برای سال اینده که پیش دبستانی میری اماده باشی ودرضمن وابستگیت به منهم کم بشه امیدوارم بعدها که بزرگ شدی ...
18 مهر 1391

هفته آینده

 امروز ١٨ مرداد ماه مصادف با ١٩ ماه مبارک رمضان هست تصمیم گرفتیم برای آخر هفته آینده به امید خدا  به تبریز برویم و من حسابی کاردارم  مائده و مارال هم که حسابی ذوق زده شده اند مشغول جمع آوری تمام وسایلشان هستند دو شب قبل وقتی به خانه رفتم دیدم اتاق بچه ها حسابی بهم ریخته هست چشمتان روز بد نبیند هرلباس واسباب بازی و ..بود کف اتاف بود گفتم چی شده بچه ها گفتند هیچی داریم برای مسافرت وسایلمان را جمع میکینم گفتم هنوز خیلی وقت داریم درثانی قرار نیست همه خونه رو بار کنیم ببریم  زود اتاق رو مرتب کنیدکه خیلی خسته ام  اما بچه ها نمیتونستند اونهمه بهم ریختگی رو مرتب کنند با هر خستگی بود کمکشان کردم و وسایل رومر تب کردیم &...
19 مرداد 1391

قصه ایی که مارال گفت

دیشب خیلی خسته بودم مارال گفت : مامانی قصه نمیگی گفتم نه( آخه باید هرشب چندتا قصه بگم که بچه ها بخوابند شدم شهرزاد قصه گو  به بچه ها میگم اگه یکروز مسابقه قصه گویی بگذارند من برنده میشم چون خودم از بچگی خیلی کتاب قصه دوست داشتم و خیلی قصه خواندم که همه آنها به یادمه از قصه آدم کوتوله تا گلهای آوازخوان و اسب کرند و تا قصه هایی که خودم نوشته ام آخه قبلا یه کمی ذو ق نویسندگی داشتم  شاید یه روز قصه هام رو تو ی وبلاگ نوشتم تا مامانهای دیگه هم بخونند  )خوب بگذریم  مارال که دیدمن قصه بگو نیستم گفت مامان میخوای من برات قصه بگم گفتم آره که میخوام و مارال شروع کرد به قصه گفتن قصه ای که خودش ساخته بود ولی بنظرم خیلی جالب بود تصمیم گ...
3 مرداد 1391

تابستون مائده

مائده عزیزدلم نیز این روزا  هم به کلاس زبان میره هم اینکه به مارال آموزش زبان میده مارال وروجک هم با وجود اینکه هنوز الفبای فارسی رو بلد نیست اما تو زبان واقعا پیشرفتش عالیه واین بخاطراینه که مائده خیلی باهاش کارمیکنه فکر کنم وقتی به امید خدا به مدرسه رفت خیلی مشکل ندارم چون مائده خیلی خوب بلده درس بده اصلا از بچگی عاشق معلم بازی بود یادم هست تا ازمهد کودک میامد تمام عروسکهاشو کنار اتاق میگذاشت و هرچی تومهد بهش یاد داده بودند به عروسکاش یادمیداد حتی تنبیهشون میکرد خیلی جالب بودومن اگه به بازیش دقت میکردم میفهمیدم  اون روزدقیقا توی مهد چه اتفاق افتاده و چه آموزشهایی دیده است   اصلا از کارهای خانه و عروسک بازی خوشش نمیاد برعکس...
29 تير 1391

بازم خلاقیت مارال

بازهم مارال آهوی خوشکلم خلاقیت بخرج داد امروز دیدم مارال با یک استوانه پلاستیکی که اسباب بازی بوده و حالا خراب شده مشغول هست یک کاغذ کادو دور اون گرفت و با چسب چسباند و یک چاپ برجسته هم روی اون زده بود و شده بود یک جامدادی خوشکل و یه مداد زردهم داخل اون گذاشته بود و گفت مامان اینو براشما درست کردم گفتم وای خیلی خوشکله  و گذاشتم روی دراورم گفتم خوب بیا مداد زردت رو بگیر گفت برا ی تزئینش گذاشتم گفتم ممنون عزیزم از هر هدیه ایی تودنیا  خوشکلتره  فدات بشم منم  چندتا شکلک کتی که خیلی دوست داری اینجا برات میزارم دوستت دارم عزیزم                &...
29 تير 1391

شعرهای کودکانه 2

                                     شعر خیار   خیارم من خیارم                                           همه دوستتم میدارند تو سالادم میکنند                  ...
25 تير 1391

هر روز بیشتر از دیروز دوستتون دارم

مارال عزیزم الهی که فدات شوم هر وقت لج میری هر وقت گریه میکنی نمیدونم چرا نمیتونم بهت دعوا کنم چون خیلی بامزه ای دوستت دارم  دبروز وقتی از سرکار اومدم خونه رفتی آلبومت رو آوردی و و بعد  هم آلبوم مائده رو اوردی گفتی این آلبوم منه اصلا من این البوم مائده رو میخواهم مائده هم ناراحت شد ورفت تو اتاقش وتو زدی زیر گریه که مائده ناراحت شده مامان مامان مائده ناراحت شده وبلند بلند گریه میکردی گفتم مائده بیا وتو میگفتی الان از این خونه میره خودش گفته هر وقت اذیتم کنی از این خونه میروم مائده آومد زد زیر خنده گفت مارال شوخیت کردم وتو محکم اورو گرفته بودی و میگفتی پیشم باش خیلی به مائده وابسته شدی هر چند وقتی سرکارم یا  دانشگاه&...
24 تير 1391

مارال لطفا خوب باش

مائده عزیزم خیلی خوشحال شدم که دیروز امتحان پایان ترم زبانت رو نمره کامل گرفتی چون اصلا من کمکت نکردم دوست داشتم تلاشهای خودت نتیجه بده که خدا شکر همین طور شده دیگه خانوم شدی فدات بشم عزیزم  اما مارال خوشکلم تو خیلی لجباز شدی و همش بهونه گیر میکنی میدونم اقتضای سنت هست اما دوست دارم مثل قبل  خوب باشی عزیزم بفدای تو ...
19 تير 1391